نویسنده: شیخ اکرم ندوی
لینک اصلی نوشته
«تو در فقه اسلامی به روش مذهب امام ابوحنیفه – رحمت الله علیه – نوشتهای و برای [آراءِ] او دلیل آوردهای. بهعلاوه، زندهگینامهیی از امام ابوحنیفه – رحمت الله علیه – نوشته کردی. پس تو حنفی هستی. اما باز میبینیم، تو فتوا میدهی که در سفر میتوان میان دو نماز جمع کرد و یا هم میتوان بالای جوراب مسح کرد و تو با اینکه شاگردانت از امام مشخص تقلید کنند و یا از هیچکس تقلید نکنند مشکل نداری، پس تو یک غیرمقلد (کسی که از مذهب فقهی خاصی پیروی نمیکند) هستی.»
و آنها میگویند: «تو اشعری هستی بهخاطری که از دارالعلوم ندوةالعلما فارغ شدی و بیشتر مدرسههای هند از عقیدهی اشعری پیروی میکنند. اما میبینیم که تو به علامه شبلی نعمانی احترام و ارزش بسیار قائلی و او ماتریدی بود پس حتماً تو هم ماتریدی هستی. لکین تو را میبینیم که عقیدهی طحاویه درس میدهی و اشاعره و ماتریدیه را نقد میکنی و روش سلف را ترجیح میدهی پس باید سلفی باشی.»
و آنها میگویند: «تو مقتدی مسجد آکسفورد هستی که مسجد بَریلویها میباشد. پس تو باید بَریلوی باشی. اما دیدیم که با بزرگان و علمای دیوبند مجلس مینمایی؛ پس تو باید دیوبندی باشی. ولی باز تو را میبینیم که نماز جمعه را با عربها میخوانی و با آنها نشستوبرخاست داری و تو همراه آنها و آنها همراه تو دوستانه رفتار میکنند و آنها وهابی هستند، پس تو باید وهابی باشی.»
و آنها میگویند: «تو در خروج جماعت تبلیغ اشتراک میکنی، پس باید تبلیغی باشی. اما باز میبینیم که آنها را در استفاده احادیث موضوعی و ضعیف مورد انتقاد قرار میدهی، پس باید از جماعت اسلامی باشی چرا که بعضی از دوستانت هم از آن گروه هستند و تو از مراکزشان بازدید میکنی. ولی باز میبینیم که تو حسن البنا شهید را دوست داری و کتاب “مذكرات الدعوة والداعية” او را تمجید میکنی و کتابهای ” التصویر الفنی فی القرآن” و “مشاهد القیامة فی القرآن” آثار سید قطب و کتاب “دعاة لا قضاة” اثر حسن الهضیبی را دوست داری، پس باید اخوانی باشی.»
و آنها میگویند: «و تو کتاب احیای علوم دین امام غزالی را میخوانی و از آن برای مردم داستان بیان میکنی و مثنوی مولانا را مطالعه میکنی و بیتهای آن را نقل و احساست خود را توسط آنها بیان میکنی، پس باید صوفی باشی. اما میبینیم که تو ابن عربی و کسانی که از عقیدهی وحدتالوجود پیروی میکنند را نقد میکنی و احوال و مقامات روحانی اهل تصوف را رد میکنی و از اقوال و شطیحات آنها دوری مینمایی. پس باید از پیروان امام ابن تیمیه – رحمت الله علیه – باشی. چرا که دیدیم او را ستایش کردی و همکارها و دوستانت را تشویق کردی که کتابهایش را بخوانند.»
آنها گفتند: «ما توسط تو گیج شدیم . بگو تو چیستی؟ آیا به یکی از این گروهها تعلق داری و با دیگران خوش رویه کرده و در عقبِ تقیه، پنهان میشوی؟ و یا که هیچ مکتب فکری نداری؟ و یا بهخاطر حفاظت از مصلحت و منفعت خود با همه دیپلوماتیک و سیاسی رفتار میکنی؟ فقط به ما بگو که کیستی؟»
من گفتم: «من به خدا و فرشتهگان و كتابهای آسمانی و پيامبران و روز قيامت و تقدیر، اینکه خیر و شر از جانب خداست، و به زندهگی بعد از مرگ ايمان دارم.»
آنها گفتند: «ما این را از تو پرسان نمیکنیم بلکه میپرسیم که از کدام گروه هستی؛ کدام نام را برایت انتخاب کردی؟»
من گفتم: «خداوند میفرماید: “خداوند شما را در کتابهای پیشین و در این کتاب آسمانی «مسلمان» نامید.” (سوره حج، آیت ۷۸) پس من مسلمانم، فرزند اسلامم و برادر مسلمان.»
آنها گفتند: «تو ما را گیجتر ساختی و هیچ وقت در مورد شما گیجتر از حالا نبودیم.»
